زنان منطقی!
قسمت اول
دکتر: خانم ببخشید میشه بفرمایید چند سالتونه؟
زن کمی فکر کرد و گفت: وقتی ازدواج کردم من 18 سالم بود و شوهرم 30 سالش. حالا اون 60 سالشه و 60 دو برابر 30 هست. پس من الان 36 سالمه!
قسمت دوم
زن از اتاق پرو بیرون آمد و مانتوی طوسی رو به فروشنده برگرداند و ازش خواست که اون مانتو قهوهای یه رو براش بیاره. فروشنده آورد و گفت قیمت این یکی هم مثل اون یکیه. زن پوشید و پسندید و به طرف در خروجی رفت. فروشنده دنبالش دوید و گفت: ببخشید خانم پولشو حساب نکردید. زن گفت: ولی شما گفتید قیمت این یکی اندازهی همون قبلیهس.
- آره خب. ولی شما پول اون یکی رو که حساب نکردین.
- از کی تا حالا چیزی رو که بر میگردونن، پولشو حساب میکنن؟
بعله. بچههای عزیز. خانم با اعتماد به نفس کامل از مغازه خارج شد و فروشنده هم این طوری (ببین این طوری...) ایستاده بود و به استدلال خانم فکر میکرد.
کلمات کلیدی : منطق، مانتو، زن، استدلال، سن